۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

روز تولد

بنام خدا
ديروز 17 اذر روز تولدم بود .
مقاديري كادو و پيامهاي تبريك رسيده بود كه از همگي تشكر مي كنم.
عاقبت نيكو براي همه از خداوند بزرك ارزو دارم.
انجمن ما كم تحرك نشان مي دهد از دوستان يا حتي غير دوستان كه علاقه مند به دوچرخه هستند دعوت مي كنم با ارسال نظر وارد ميدان شوند.

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

هر چند پير و خسته دل و نا توان شدم

بنام خدا
با اينكه نزديك شصت سال از عمرم مي گذرد ولي هنوز هر وقت سوار دوچرخه مي شوم احساس تازگي و جواني مي كنم.
ياد حافظ مي افتم :
هرچند پير و خسته دل و ناتوان شدم هر گاه ياد روي تو كردم جوان شدم
شكر خدا كه هر چه طلب كردم از خدا بر منتهاي همت خود كامران شدم

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

تسليت

بنام خدا
باتاسف مطلع شديم دوچرخه سوار پيشكسوت جناب اقاي اصغر چيذري دار فاني را وداع گفتند.
اين مصيبت را به خانواده محترم چيذري ، جامعه دوچرخه سواري و كليه علاقه مندان ايشان تسليت ميدهيم.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

مجلس بعله بران

بنام خدا
اول بگويم كه جمعه تمرين خوبي رفتيم البته قدري بمن فشار امد ضربانم به 180 هم رسيد .
ظهر كه برگشتم دوش گرفتم و قدري استراحت تا وقتي ناهار اماده شد.
شب منزل دكتر موسوي بوديم و شايد بدون اغراق يكي از ده شب بياد ماندني زندگيم بود.
خيلي لذت بردم ، الحمدلل...مراسم بعله بران ، شيريني خوران و عقدكنان براي نورچشمم محمود رضا سميعي ظفرقندي و مريم السادات موسوي برگزار شد.جلسه بسيار باحال ، معنوي و روحاني بود.
از خداوند بزرگ سعادتمندي براي همه جوانان ، پيران و البته ميانسالان را ارزو مي كنم.

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

بنام خداوند
امروز پنج شنبه است يعني كه فردا تمرين داريم البته اگر خيلي سرد نباشد.
راستي اين روز ها برايم زيباست ، علتش :عيد هاي قربان وغدير وازادي احتمالي احمد زيدابادي و يك موضوع مهم ديگر... كه
بعدا" ميگم.

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

جاده ها شلوغ است

بنام خدا
هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم         هر گاه ياد روي تو كردم جوان شدم
وقتي حدود چهل سال پيش دوچرخه سواري را شروع كردم جاده ها خيلي خلوت بود. يادم هست اولين بار كه تمرين رفتم ، سال 1349 بود . اردشير جعفري من را با اين ورزش اشنا كرد .
جاده كرج رفتيم بسيار خلوت بود هر چند دقيقه يك ماشين زوزه كشان رد مي شد.خوب يادم هست در باز گشت بسكه خسته شده بودم خطوط مقطع وسط جاده را ميشمردم،گاهي هم كنار جاده مي نشستم پسته هائي را كه مادرم موقع رفتن در جيبم ريخته بود ،
ميخوردم و با پوست ان روي زمين اسمم را مي نوشتم.
وقتي عصر رسيدم به محل رختكن (قهوه خانه مش كرم) همه دوچرخه سوارها رفته بودند.
اين اولين تمرين من بود.

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

تمرين روز جمعه

بنام خدا
ديروز 9 صبح سوار شديم از استاديوم ازادي ، بيش از سي نفر از دوچرخه سواران قديم بودند، از جمله :حسن فرد ،اسماعيل زينلي،
صمد خسرو ابادي، علي بورمهر،كوروش كريميان بور ، خدا رحمت كند خسرو حق گشا را كه جايش خالي بود.
و خدا حفظ بفرمايد امثال: داود اخلاقي ، مرتضي مهاجري ،منوچهر دانشمند ،منوچهر روشن پور ،اصغر خالقي،جواد بافقي، محمود دلشاد،و..... را